شایانشایان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

شایان مرد آهنی

5 ماهگیت

سلام به قند عسل نازم. فدای تو پسر خوبم بشم که هر روز شیرین تر از روز قبل میشی. پسر خوبم تو وارد 5 ماهگیت شدی و استرسهای منو بیشتر کردی. اخه مامانت باید از 15 اردیبهشت بره سرکارش و مونده که چطوری از تو گل زیبا جدا بشه تو خیلی کوچولو هستی و شیطونم شدی دوست داری یک نفر با تو بازی کنه. اگه شیفت شب برام بذارن چکار کنم؟هنوزم مشخص نشده که چه  برنامه ای برای تو داریم. بابایی میگه ببریم خونه مامان بزرگت اما من نمیدونم با اون همه مصیبتی که تو سال قبل داشتن میتونند تو رو نگه دارن یا نه مخصوصا که هر روز که بزرگتر بشی نگهداریت مشکلتره. متاسفانه مثل اینکه همه  با هم تعارف دارند.اما امیدوارم تو گل من آسیب نبی...
26 فروردين 1391

شعر ماه تولد تو

ماه تولد شایان عزیزم: کدوم ماه قشنگه؟ لباسی که طبیعت تنش کرده چه رنگه؟ ا                                           کدوم ماه قشنگه؟ لباسی که طبیعت تنش کرده چه رنگه؟ الا کلنگ و بارون یک و دو سه کجایی؟ به دنیا آمدی در پاییز تن طلایی یکی نشسته بود و دنیارو رنگ می کرد رنگای شادو روشن خیلی قشنگ می زد باد میومد رو شاخه می خوند و هی می خندید    برگای زردو خوشگل       روی سرت میرقصید ...
20 فروردين 1391

شعر های کودکانه

آهویی دارم خوشگله فرار کرده زه دستم   دوریش برایم مشکله  کاش که اون رو می بستم  آهویی دارم خوشگله  فرار کرده زه دستم  دوریش برایم مشکله  کاش که اون رو می بستم  ای خدا چکار کنم آهو رو پیدا کنم  ای خدا چکار کنم  آهو رو پیدا کنم  آی چه کنم وای چه کنم  کجا اون رو پیدا کنم  آی چه کنم وای چه کنم  کجا اون رو پیدا کنم  کاش که اون رو می بستم  کاش که اون رو می بستم شایان جان قندک مامان و عروسک تو بغلی بابا این ترانه رو خیلی دوست داره.                                     &nbs...
20 فروردين 1391

روزهای نوروز

                                              سلام بر تمام فسقلی ها و اقا شایان گل خودم                                    امروز نهم فروردینه و خانواده نقلی ما بالاخره دیروز عید دیدنی رو                            شروع کردند. چند روز اول عید گل پسر سرما خورده بود و بعد اونم باباییش                    فکر کنم دل پدر و پ...
13 فروردين 1391

خنده های تو

  آری ، خنده های تـــو بزرگترین ِ آرزوهـــایِ مـن انـد.                    شادمانه بخــند؛ بگذار تا برآورده شوند ... شایان عزیزم نی نی جغله خوشگل من امیدوارم همیشه بخندی.غم تو دل کوچولوت نیاد.   ...
10 فروردين 1391

شایان گل پسر

پسر کوچولوی ما در 17/8/1390 ساعت 5 صبح در بیمارستان سینا توسط دکتر بهلول بدنیا اومد. اسمشو از قبل انتخاب کرده بودیم.نازنازی ما خیلی عجول بود اون 15 روز زودتر از موعود اومد. خیلی کوچولو بود. وزنش2520 گرم قدش48 سانتی متر و دور سرش 31 سانت بود.اما خدا رو شکر سالم و سرحال بود.     ...
10 فروردين 1391

مکیدن انگشت گل پسر

سلام فنچ کوچولوی من.مهربونم  تو در 2ماه و11 روزگی شروع کردی به مکیدن انگشتان مبارکت.البته انگشت که نه باید گفت دستات. انچنان با ولع دستاتو میخوردی که هر کی میدید فکر میکرد که چقدر گرسنه ای. اونقدر ملچ و ملوچ میکردی که بیا و ببین. الهی دورت بگردم اونقدر بچه فانعی بودی که بعضی وقته بجای انگشت میخواستی هر دو تا دست با هم تو دهنت جا بدی و در اخر هم به جیغ بنفشت منجر میشد. من و بابایی خیلی تلاش میکریم که این اتفاق نیفته اما مثل اینکه مرغ یک پا داشت و تو کوچولوی زیبا کار خودتو میکردی .منم میموندم که حالا چکار کنم؟       ...
10 فروردين 1391